Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-30@03:04:21 GMT

بهشت میوه‌فروش‌ها

تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۷۳۱۲۹

بهشت میوه‌فروش‌ها

اگر محل سکونت شما افسریه باشد، امروز هم برایتان یک روز عادی است؛ از آن روزهایی که از ساعت ۹ صبح با صدای بلندگوی میوه‌فروشان که شبیه زنگ برپاست از خواب بیدار می‌شوید، از خانه بیرون می‌روید و از ترافیک همیشگی خیابان‌ها می‌گذرید، اما اگر غریبه‌ای باشید که برای اولین‌ بار به این محله می‌روید حتماً از دیدن این همه وانت میوه تعجب خواهید کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «افسریه با میانگین هر صد قدم یک وانت میوه‌فروش تبدیل به میدان میوه‌ و تره‌باری به وسعت یک محله شده است. جوانان بیکار، میوه‌فروشان قدیمی و رانده‌شدگان از مشاغل مختلف، هر کدام به اندازه یک وانت در خیابان‌های ماشین‌رو محله برای خودشان کسب‌وکار راه انداخته‌اند. آن‌طور که مهدی می‌گوید کار هر روز صبح او رفتن به میدان میوه‌ و تره‌بار است و بارزدن وانت: «تا شب در کوچه‌پس‌کوچه‌های افسریه آنقدر بالا و پایین می‌روم و با بلندگو داد می‌زنم تا بتوانم فروش خوبی داشته باشم.» البته اگر همه این کارها را هم به صورت حرفه‌ای انجام دهد باز هم به علت بازار رقابتی و وفور وانت‌ میوه، کار سختی برای فروش در پیش دارد. این بازار شلوغ برای مردم محله، هم مزیت است هم گرفتاری؛ همیشه میوه تازه و ارزان در دسترس دارند اما سروصدا و شلوغی و ترافیک کلافه‌شان کرده است.

اگر محل سکونت شما افسریه باشد، امروز هم برایتان یک روز عادی است؛ از آن روزهایی که از ساعت ۹ صبح با صدای بلندگوی میوه‌فروشان که شبیه زنگ برپاست از خواب بیدار می‌شوید، از خانه بیرون می‌روید و از ترافیک همیشگی خیابان‌ها می‌گذرید، اما اگر غریبه‌ای باشید که برای اولین‌ بار به این محله می‌روید حتماً از دیدن این همه وانت میوه تعجب خواهید کرد. از خودتان می‌پرسید مگر یک محله چقدر مصرف میوه دارد که هر چند قدم یک وانت پر از انواع میوه و تره‌بار در حال کار است؟ بعد از کمی چرخیدن و بررسی قیمت‌ها هم قطعاً به این نتیجه می‌رسید که جای خوبی برای خرید میوه است. همان‌طور که در ۱۵ متری اول راه می‌روم، به قیمت‌هایی که روی مقوا مثل پرچم بالای هر وانت به اهتزاز درآمده دقت می‌کنم؛ پرتقال توسرخ ۸ هزار و ۵۰۰ تومان، گوجه کیلویی ۸ هزار و ۵۰۰ و سیب استخوانی دماوند ۱۶هزار تومان به شرط، کمی جلوتر قیمت‌ها بیشتر و کمتر می‌شود. بازار رقابتی است و هر میوه‌فروش می‌خواهد زودتر میوه‌اش را بفروشد تا دورریز نشود.

مرد جوانی که به وانت پر از پرتقال تکیه داده و با خنده جواب سؤالاتم را می‌دهد نامش علیرضاست. تقریباً ۳۵ ساله به‌ نظر می‌رسد و ۵ سالی است که کارش فروش میوه با وانت است. او از جمعیت زیاد افسریه می‌گوید که باعث شده همه به این محل جذب شوند: «اینجا نفر و رهگذر زیاد است اما به نسبت مناطق دیگر تهران کاسب هم زیاد دارد.» او می‌گوید بار را از میدان میوه و تره‌بار می‌خرد و اینجا با سود ناچیزی می‌فروشد تا خرج یک روزش دربیاید: «همه بیکارند و وقتی بیکار زیاد باشد این شکلی می‌شود. از طرفی سیستم کاسبی افسریه کلاً این شکلی است. مردم آنقدری که با دستفروش و وانتی راحت هستند و خرید می‌کنند از مغازه خرید نمی‌کنند. قیمت هم ارزان‌تر است.» او از جوانانی می‌گوید که پدرانشان سال‌ها پیش در این محله میوه‌فروش بوده‌اند و حالا آنها هم کار پدر را ادامه می‌دهند. او یک دکه‌ میوه‌فروشی را نشانم می‌دهد که ۴۰ سال است سابقه کار دارد.

علی آقا گوشه خیابان ماشین‌رو بساط بزرگی دارد. همه جور میوه‌ای هم دارد: «از بچگی شغل من همین است. آن مغازه آن طرف تا پارسال در اجاره من بود اما صاحب مغازه کرایه را بالا برد و من هم توی کوچه و خیابان افتادم. ناراضی هم نیستم چون اینجا بیشتر از داخل مغازه فروش دارم اما خب سرما و گرما دارد و بالاخره کف خیابان است و هزار دردسر.» او می‌گوید کار دیگری بلد نبوده که سراغش برود.

۱۵ متری دوم هم مانند اول، خیابان پر از وانت‌بار است و بیشترشان هم با اینکه ظهر است فروش خوبی دارند و مردم و رهگذران و حتی اتومبیل‌های زیادی ترمز می‌زنند، خیابان را بند می‌آورند، خرید می‌کنند و می‌روند. دو پسر جوان که کنار وانت، آتش کوچکی روشن کرده‌اند تا از سرما در امان بمانند از رفت‌وآمد به شمال و خرید پرتقال می‌گویند. یکی از آنها که به قول خودش درس نخوانده و شغل پدرش را ادامه می‌دهد، سر از گوشی بلند می‌کند و می‌گوید: «اینجا مردم زیاد میوه می‌خرند. میوه‌فروشی کم و وانتی زیاد است. ما هم از ساری پرتقال می‌خریم و اینجا می‌فروشیم. پرتقال را آنجا کیلویی ۴هزار تومان یا ۴‌هزار و۵۰۰ تومان می‌خریم که با کرایه و کارگر ۶ هزار تومان یا ۶‌هزارو۵۰۰ درمی‌آید و ۸ هزار تومان هم می‌فروشیم.» او معتقد است برای فروش باید زرنگ بود و یک گوشه خوب پیدا کرد، اما بالای شهر هم می‌روند که آنجا می‌توانند همین پرتقال ۸ هزار تومانی را ۱۰ هزار تومان بفروشند: «اینجا همه قیمت دستشان است چون هر روز همه وانتی‌ها را یکجا می‌بینند که چه قیمتی روی میوه گذاشته‌اند.»

بازار وانتی‌ها آنقدری خوب است که خیلی از مغازه‌داران هم اجناسی غیر از میوه مانند کنسرو یا روغن و رب را در وانت روبه‌روی مغازه می‌گذارند تا به این شکل فروش بهتری داشته باشند. سراغ یکی از میوه‌فروشان که ته مغازه‌اش روی صندلی نشسته و بار زیادی هم در مغازه ندارد می‌روم. روبه‌روی مغازه، وانتی پر از نارنگی است که احتمالاً تا غروب باید دور ریخته شود. مغازه‌دار با خنده می‌گوید: «یکی از وانتی‌ها را دیدم روزی ۵۰۰ کیلو سیب می‌فروخت، من هم به سرم زد بروم ۲۰۰ کیلو نارنگی بخرم و بیرون مغازه پشت وانت بفروشم اما ۱۰۰ کیلو هم به زور فروختم.» او توضیح می‌دهد که ذهنیت مردم این محل این شکلی است که مغازه‌دار گرانفروش و وانتی ارزان‌فروش است: «گاهی فکر می‌کنم کرکره مغازه را بدهم پایین تا این نارنگی‌های جلوی مغازه فروش برود.»

پسر جوانی که با لباس ورزشی و کوله باشگاه تازه از خانه بیرون آمده، می‌گوید: «هر روز صبح از ساعت ۸ با صدای بلندگوها از خواب بیدار می‌شوم و تا ۱۲ شب که سروصدا ادامه دارد، نمی‌توانم بخوابم. از ساعت ۷ و ۸ شب که خیابان‌ها تازه غلغله می‌شود چون هر کسی دارد از سر کار برمی‌گردد وسط خیابان می‌زند زیر ترمز تا خرید کند.»

همین‌طور که حرف می‌زنیم زنی که متوجه موضوع صحبت می‌شود راهش را سمت ما کج می‌کند و می‌گوید: «این وانتی‌ها خیلی سروصدا دارند، اصلاً آسایش نداریم. من هر روز سر ظهر می‌روم خانه مادرم و شب برمی‌گردم. مادرم مریض است و هر بار که می‌آورمش خانه خودم اعصابش به هم می‌ریزد. من نمی‌دانم بقیه محل چطوری این وضعیت را تحمل می‌کنند؟ خانه ما سر نبش خیابان است، برای همین دیوانه شده‌ایم.»

انتهای پانزده متری دوم پارک فجر است. در پارک چند زن روی صندلی نشسته‌اند و با ماسک مشغول گفت‌وگو هستند، تا حرف از وانتی‌ها می‌شود زنان دو دسته می‌شوند؛ یک عده معتقدند نباید نان این جوانان را برید و عده‌ دیگری می‌گویند نمی‌خواهند نان کسی را ببرند و نظرشان این است که آنها را ساماندهی کنند: «اصلاً در همین پارک بیایند غرفه بزنند» یکی از زن‌ها از جایش بلند می‌شود و با حرارت از زباله‌ و باقیمانده میوه‌ای می‌گوید که بعد از رفتن وانتی‌ها در جوی و خیابان می‌ماند و بو می‌گیرد: «تمام جوی آب ما بسته است و این دفعه که باران گرفته بود همه آب آمده بود وسط خیابان و عین رودخانه شده بود.» زن دیگری از شدت ترافیک می‌گوید و دوستش دنبال حرفش را می‌گیرد که اگر انضباط داشته باشند و یکسری کارها را نکنند، مشکلی نیست.»

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: میوه فروشان محمدرضا اسحاقی صفحه اول روزنامه ها کارآفرینی اينستاگرام خلاقيت تربيت آموزش و پرورش دانش آموز خلاقيت تربيت آموزش و پرورش دانش آموز میوه فروشان هزار تومان خیابان ها میوه فروش تره بار وانتی ها ۸ هزار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۷۳۱۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«حشاشین» روایتگر حسن صباح تروریست یا کلیددار بهشت؟

قبل از اینکه بخواهد سروکله حسن صباح به روایت مصری‌های سکولار در سریال «حشاشین» پیدا شود، تاریخ از امت و رحلت پیامبر شروع شده، از ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی (ع) عبور کرده، تا به مکاتب فکری مختلف و فرقه‌ها بخصوص فرقه اسماعیلیه در قرن ۱۱ می‌رسد.

بنا به ادعای سازندگان سریال، «خلافت عباسی بر نیمی از جهان حکومت می‌کرد. ولی در قرن یازدهم وضعیت خلافت عباسی در بغداد رو به وخامت بود و در بدترین شرایط خود قرار گرفت. گروهی از چوپانان ترک در سلسله سلجوقیان ظهور پیدا کردند و بزرگترین ارتش را روی زمین تشکیل دادند. آنها مشروعیت خود را با ادعای حمایت از خلیفه عباسی سنی به دست آوردند. آنها بر خلیفه نفوذ داشتند. همزمان خلافت شیعه فاطمی در مصر و مراکش در ضعیف‌ترین حالت خود بود. فرقه‌ها، عقاید و مکاتب افزایش یافت. در بین آنها فرقه باطنی توسط مردی به وجود آمد، که خطرناک‌ترین و عجیب‌ترین فرد بود. او «حسن بن الصباح» بود.

طبق نوشته حسن فضیلت‌خواه در کتاب «حسن صباح فرمانروای قلعه الموت»، سابقه پیدایش فرقه هفت امامی اسماعیلیه به قرون اولیه اسلام و زمان امام جعفر صادق (ع) امام ششم، شیعیان بر می‌گردد. امام صادق (ع) دارای چندین پسر بود. از میان پسران خود ابتدا اسماعیل را به جانشینی خود و به عنوان امام هفتم شیعیان انتخاب و به جامعه پیروان خود معرفی کرد. بعد‌ها گویا به دو دلیل تاریخی از این تصمیم منصرف و اسماعیل را به امر الهی از مقام امامت خلع و عهد خود را از او برداشت.

در کتب تاریخی آمده است که امام ششم به دو دلیل اسماعیل را از امامت برکنار کرد. یکی اینکه او با گروه‌های افراطی و تندرو در ارتباط بود و امام احساس خطر کرد که مبادا بعد از او جامعه شیعیان به خطر بیفتد. دوم اینکه اسماعیل شراب می‌نوشید و یک چنین انسانی نمی‌توانست صلاحیت امامت جامعه شیعیان را داشته باشد. 

امام صادق (ع) برای بار دوم پسر چهارم خود موسی کاظم (ع) را به امامت برگزید و به شیعیان معرفی کرد. در آن میان، جمعی از شیعیان انتخاب اول امام را شرعی و متقن و صحیح دانسته و بر امامت اسماعیل پافشاری کردند. دو پسر دیگر امام یعنی عبدالله و محمد هم در مقام دفاع از حق امامت خویش برآمدند. پس هر یک جماعتی را جمع کرده و در مقابل اراده پدر مقاومت کردند.

در آن میان، پیروان اسماعیل از بقیه نیرومندتر و قوی‌تر بودند. فرقه اسماعیلیه بعد‌ها در بلاد اسلامی به طغیان و عصیان و اعتراض روی آورده و به برخی اقدامات افراط گرایانه دامن زدند. اسماعیل در زمان حیات پدرش از دنیا رفت. پس اسماعیلیان پسر او محمد را به عنوان امام و جانشین پدرش برگزیدند و او را امام مستور (پنهان) لقب دادند. بعد‌ها حسن صباح خود را نائب امام مستور معرفی کرد.

شروع داستان از جنگ بین صلیبیان با فرقه اسماعیلیه می‌گذرد، تا اینکه اولین خون با دستور حسن صباح در تاریخ سریال «حشاشین» ریخته می‌شود. سریال روایت می‌کند: «حسن صباح قوی است، اگر موقعیتش با قلبش تضاد پیدا کند، قلبش را می‌کشد». 

در انتهای سریال «حشاشین» یار باوفای حسن صباح می‌گوید: «مولای ما دیگر واسطه بین ما و اماممان نیست، او با امام یکی شده است و در مقابلش هزینه‌های زیادی پرداخت کرده. تو پسرت را کشتی، همسرت را، عزیزانت را، پسرت هادی روانه آسمان کردی. شما کاری کردید که هیچ مومن و نگهبانی حتی هیچ پیامبری تحمل انجام آن را نداشت».

امیدعلی مسعودی، مدیر گروه ارتباطات اجتماعی و عضو هیات علمی دانشگاه سوره با نقد محتوایی سریال «حشاشین» از این حیث که تاریخ اسلام را تحریف کرده است، گفت: سروکله حسن صباح از کجا پیدا شد؟ آیا او بی‌سواد بود؟ راهزن بود؟ یا ایشان دو هم‌کلاسی با سواد داشت؟ آنها بر اساس عقایدشان که تغییر جامعه بود، از دست پادشاهان فرار کردند و به قلعه الموت پناه بردند. اما سریال «حشاشین» مبنای شکل‌گیری حرکات حسن صباح را ایران می‌داند. در حالی که آن زمان حکومت‌ها ملوک الطوایفی بود. لازم بود این سریال بازبینی بشود و تحریف‌های تاریخی‌اش توضیح داده شود. 

مسعودی ادامه داد: سریال «حشاشین» القا می‌کند که فرقه‌ای تحت رهبری صباح، ایرانی و تروریست بودند. در این سریال چهره‌ای از حسن صباح به تصویر کشیده شده، که گویا او ایرانی است و هر ایرانی تروریست است. در حالی که اسماعیلیه اعتقادات سفت و سختی داشتند. آنها آدم‌های معتقدی بودند و اگر با کسی درگیر می‌شدند، بخاطر اعتقاداتشان بود. بنابراین، کلیت روایت سریال «حشاشین» روایت علمی نیست.

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ساير حوزه ها

دیگر خبرها

  • برگزاری روانشناسی خودمانی در بهشت مادران
  • «حشاشین» روایتگر حسن صباح تروریست یا کلیددار بهشت؟
  • «روانشناسی خودمانی» در بوستان «بهشت مادران» برگزار می‌شود
  • اجرای طرح ساماندهی وانت‌های میوه‌فروش در سنندج
  • فرونشست زمین در خیابان علامه مجلسی اصفهان
  • لزوم ساماندهی وانت‌های میوه فروشی در سنندج
  • وعده شهردار سنندج برای ساماندهی وانت‌های میوه‌فروش ‌
  • (تصاویر) بهشت اردیبهشت اصفهان
  • بهشت اردیبهشت اصفهان
  • معرفی برگزیدگان نخستین جشنواره ملی کیش بهشت خانواده‌ها